آرتور شوپنهاور در ۲۲ فوریه ۱۷۸۸ در لهستان متولد شد. او در حوزهی ادبیات، روانشناسی و هنر مینوشت و فعالیت میکرد. شوپنهاور تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهی پزشکی آغاز کرد، اما در نهایت به فلسفه گرایید و در رشتهی فلسفه فارغ التحصیل شد. او در ۷۲ سالگی در آلمان درگذشت.
آرتور شوپنهاور معتقد بود فلسفه باید برای مردم قابل فهم و ملموس باشد و چندان اهل پیچیده کردن فلسفه نبود. او سعی داشت به گونهای بنویسد که همگان متوجه سخنان و افکار او شوند. در باب حکمت زندگی و جهان همچون اراده و تصور از شاخصترین آثار او هستند که در ایران نیز ترجمه شده اند. شوپنهاور در زمانهی خویش چندان مورد توجه قرار نگرفت، چرا که نمایندهی جبههی خاصی نبود و بیشتر به اصالت فردی اعتقاد داشت. او کتاب در باب حکمت زندگی را در دورهی سالمندی خود نوشت و گویی میخواسته تجربیات و نصیحتهای خود را در باب ساخت زندگی سعادتمند به یادگار بگذارد.
لئو تولستوی راجع به شوپنهاور در سال ۱۸۶۹ در نامهای به آفاناسی فت مینویسد که: آیا میدانید که تابستان امسال تا چه اندازه برایم پرارزش بود؟ این ایام را با شیفتگی به شوپنهاور و لذتهای روحی فراوانی گذراندم، که پیش از آن هرگز نمیشناختم… ممکن است روزی نظرم در این باره تغییر کند، اما به هر حال اکنون یقین دارم که شوپنهاور نابغهی انسان هاست. وقتی آثارش را میخوانم نمیفهمم که چرا تا به حال ناشناس مانده است. شاید توضیح این امر همان باشد که او خود بارها تکرار کرده است، به این معنا که اکثریت آدمیزادگان را ابلهان تشکیل میدهند.
بخشی از کتاب در باب حکمت زندگی:
«ثروت به معنای واقعی کلمه، یعنی اضافات، ممکن نیست ما را در کسب خرسندی چندان یاری کند. از این روست که بسیاری از ثروتمندان ناخرسندند، زیرا فاقد تربیت واقعی فکری و شناخت و در نتیجه از هرگونه علاقهی عینی که ممکن بود آنان را قادر به اشتغال ذهنی کند محروم اند. زیرا آنچه ثروت میتواند فرای ارضای نیازهای واقعی و طبیعی فراهم آورد، در خشنودی ما تاثیر اندکی دارد. برعکس، خشنودی ما در اثر نگرانیهای بسیار و ناگزیر که از نگهداری دارایی کلان ناشی میشود، مختل میگردد. با وجود این، آدمیان در راه کسب ثروت هزاربار بیشتر میکوشند تا در کسب فرهنگ، حال آنکه به یقین، آنچه هستیم بسیار بیشتر موجب سعادتمان میشود تا آنچه داریم.»