فیلتر محصولات logo
مرتب سازی بر اساس
  • 18 کالا

صمد بهرنگی

زندگینامه صمد بهرنگی

«صمد بهرنگی»، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستان نویس، مترجم و محقق فرهنگ عامه آذربایجان بود. وی در دوم تیر 1318 در محله ی چرنداب تبریز چشم به جهان گشود. نام پدرش عزت و نام مادرش سارا بود. آن ها دو پسر و سه دختر دیگر نیز داشتند.

عزت کارگری فصلی و زه تاب بود و گاهی نیز در ایستگاه «وازان»، به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت و همیشه خرجش بر دخلش فزونی داشت. عزت به دلیل فشار زندگی، به همراه بیکارانی که راهی قفقاز و باکو شده بودند، رفت و دیگر هیچوقت بازنگشت.

صمد پس از گذراندن تحصیلاتش در دبستان و دبیرستان، در سال 1334 به دانش سرای مقدماتی پسران رفت و در خرداد دو سال بعد فارغ التحصیل شد. از مهر سال 1336 در هجده سالگی، آموزگار شد و تا آخر عمر خود، در روستاهای آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، آخی جهان و فیروزسالار که در استان آذزبایجان شرقی واقع اند، تدریس کرد.

در مهر یک سال بعد برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، به دوره ی شبانه ی دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه تبریز رفت، اما هم زمان با تدریس، تا خرداد ماه سال 1341 به تحصیلش ادامه داد و گواهی نامه پایان تحصیلات، دریافت کرد.

در مدت تدریسش، حق آموزش کودکان غیر فارسی زبان را به رسمیت شناخت و به کتب درسی انتقاد کرد. از نظر او این کتاب ها برای زندگی داخل شهر بودند اما برای کودکان روستا مفید نبودند. پس خود تلاش کرد تا روش های مناسب زندگی را به آنان یاد بدهد و هم چنین پدر و مادر ها را راضی نگه دارد تا عوض کشتزار و گله داری، فرزندانشان را به مدرسه بفرستند.

تلاش های آموزشی او و اوج تلاش های مردم برای شناختن حقوق کودکان در ایران، در یک زمان بودند. در پایه گذاری «سپاه دانش»، پرویز ناتل خانلری از درون حاکمیت ایران و نخبگانی مثل ثمین باغچه بان، لیلی ایمن، توران اشتیاقی، معصومه سهراب، یحیی مافی، توران میرهادی، ایرج جهانشاهی، محمد بهمن بیگی و عباس سیاحی، نقش داشتند.

 

اخراج از دبیرستان

در 1341 ، صمد از دبیرستان به جرم بیان سخن های ناخوشایند در دفتر دبیرستان، اخراج شد و به دبستان فرستاده شد. دوسال بعد به دلیل چاپ کتاب «پاره پاره»، تعلیق شد و به مدت شش ماه تحت پیگرد قرار گرفت. در آبان همان سال، حکم تعلیقش لغو شد و صمد دوباره به تدریسش ادامه داد. در همین دهه تعدادی از دوستانش دستگیر و اعدام شدند و خود نیز در اعتصابات دانشجویی شرکت کرد.

 

آثار صمد بهرنگی

وی نویسندگی را از نوشتن آثار طنز شروع کرد. با دو دوستش در روزنامه دیواری به نام «خنده» می نوشت و بسیار طرفدار داشت. از 1336، مقاله ها و قطعات طنزش در هفته نامه ی توفیق منتشر شدند و این کار تا سه، چهار سال ادامه داشت. او اولین داستانش را در 1339 نوشت. هم چنین کتاب هایی از زبان انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی ترجمه کرد.

علاوه بر تمام این ها، پژوهش هایی در زمینه فرهنگ آذربایجان و علوم پرورشی انجام داد. زمانی که بهرنگی، کتاب «الفبای آذر» را نوشت، به سازمان پیکار با بی سوادی ارائه شد و از طرف وزارت فرهنگی از او دعوت به همکاری شد و حق الزمه ی قابل توجهی نیز پیشنهاد شد، اما بهرنگی آن را نپذیرفت.

از آثار او میتوانیم به داستان های زیر اشاره کنیم:

 

دیگر کتاب ها و نوشتار های وی به شرح زیر است:

 

کتاب «ماهی سیاه کوچولو» بهرنگی، بیش تر از هر مورد دیگری در عضوگیری سازمان چریک های فدایی خلق ایران نقش داشته است و به نوعی بیانیه جنبش مسلحانه چریک ها تبدیل شد. تصویرهای این کتاب از فرشید مثقالی، جایزه براتیسلاوا را از آن خود کردند. از ترجمه های بهرنگی می توان «آه ما الاغ!»، «کلاغ سیاهه» و «زنده باد قانون و داستان های دیگر» را نام برد.

 

مرگ صمد بهرنگی

در شهریور ماه سال 1347، صمد در حالی که بیسست و نه سال سن داشت، در رود ارس، در ساحل روستای کوانق غرق شد. برادر او، این واقعه را این گونه بازگو کرده بود «من به وسیله تلفن از دوستی شنیدم برای صمد حادثه ای پیش آمده. رفتم نزد کاظم سعادتی. کاظم آن وقت داشت خانه اش را درست می کرد. کارش را رها کرد. مطمئن شدیم که صمد در آب غرق شده. قرار شد چهار نفر بروند. دو تا از شوهرخواهرهایم، خودم و کاظم سعادتی. خلاصه دو روز آواره و سرگردان گشتیم تا بالاخره جسد را پیدا کردیم. بعضی ها می گفتند با افسری او را دیده اند؛ ولی هیچ کس اطلاع دقیقی نداشت که جریان چه طور بود. دهاتی های آنجا خیلی بامحبت بودند جسد را آوردند بیرون و شستند. فقط دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود چیزی شبیه فرورفتگی.»

پیکر وی در گورستان امامیه تبریز دفن شد و انبوهی از مردم، روشن فکران و جوانان در خاکسپاری او شرکت کردند. درمورد مرگ بهرنگی، افراد زیادی از جمله روشن فکران که «جلال آل احمد» و «غلام حسین ساعدی» هم جزء آنها بودند، معترض شدند و ساواک را متهم به قتل کردند.

اما بعد ها مشخص شد که نوشته های جلال آل احمد درمورد قتل او، تنها افسانه بوده و بهرنگی شهیدی ساختگی است. هم چنین جلال به منصور اوجی نامه ای می نویسد و می گوید «در باب صمد، دراین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازیم ساختیم… خب ساختیم دیگر.»

و اما بیشترین شایعه درمورد «حمزه فراهتی»، افسر دامپزشکی ساخته شد که همراه صمد بوده و او را خفه کرده است که بعدها در کتاب خود اظهار می کند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و مرگ او کار ساواک نبوده است.

ناگفته نماند، «سیروس طاهباز» نیزدر این مورد می نویسد :«بهرنگی …خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود (شخصی بنام مرحوم حسین حسین زاده) از اهالی روستای کلاله که شاهد موضوع بوده این نظر را تأیید کرده بود. جلال آل احمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد…اما حرف بهروز دولت آبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلد نبودن.»

گذشته از تمامی این اظهارات، مرگ بهرنگی در این چهار کتاب بررسی شده است:

 

نامگذاری خیابان به نام صمد بهرنگی

در تیر ماه سال 1400، شورای شهرتهران، نام خیابان فرعی از خیابان حجاب را به نام صمد بهرنگی تغییر داد اما در آذر ماه پلاک ها کنده شد و نام های قبلی این کوچه ها برگردانده شدند.

مرتب سازی بر اساس