بهشت مامان غیضه
320 صفحه
چاپ 1398 (-20 بار تجدید چاپ)
  • رمانی مناسب برای آشنایی با ادبیات عرب
  • اولین رمان ترجمه شده از بثینه العیسی
  • روایت‌گر مشکلات زنان در جامعه مردسالار

رمان بهشت مامان غیضه با دعوای دو دختربچه که خواهران ناتنی یکدیگر هستند درمهد کودک آغاز می‌شود. دعوا و درگیری بر سر این است که کدام یک قرار است با پسردایی فهاد ازدواج کنند. درگیری جدی می‌شود و با باز شدن پای خانم مدیر مهد به قصه، قضیه فیصله پیدا می‌کند. اما درگیری‌های این دو بر سر این که در نهایت چه کسی پیروز می‌شود زن فهاد شود هم چنان ادامه می‌یابد.

مادربزرگ آن ها، مامان غیضه است. سرپرست و بزرگ خانواده‌ای هشت نفره که از بین آنان یکی پسرو مابقی زن هستند. مامان غیضه فردی بسیار سخت گیر است که از همان کودکی به نوه‌هایش یاد می‌دهد که به دیگران اعتماد نکنند و اصل را بر بی‌اخلاقی دیگران بگذارند. از طرفی همیشه با هم متحد باشند تا در برابر دیگران که احتمالا همیشه دشمن هستند، بتوانند ایستادگی کنند.

اما مهم‌تر از تمام این رفتارها، مامان غیضه علی رغم زن بودنش بسیار از قوانین مردسالارانه حمایت می‌کرد و به آن تن می‌داد و از آن جا که اکثریت جامعه‌ی خانواده‌اش را زنان تشکیل می‌دادند، مشکلات زیادی به وجود می‌آمد. بهشت مامان غیضه داستان این خانواده‌ی بزرگ و چالش‌هایشان را تعریف می‌کند.

بثینه العیسی نویسنده‌ی اهل کویت است که تاکنون پنج رمان و یک مجموعه مقاله نوشته است. رمان بهشت مامان غیضه که تنها اثر ترجمه شده او به فارسی است، می‌تواند شروع بسیار مناسبی برای آشنایی با ادبیات جهان عرب باشد. این رمان را روح اله رحیمی به فارسی برگردانده و انتشارات نیماژ اولین بار آن را در سال ۱۳۹۸ چاپ کرده است.

 

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

«هیچ کس نمی‌توانست حتی اندازه‌ای سر سوزن شبیه او باشد. اما مشکل این جا بود که فقط یک دانه از او در این دنیا وجود داشت و نمی‌شد او را بین دو دختر که همه فکر و ذکرشان ازدواج کردن بود، تقسیم کرد. دنیای ما- تا آن جا که من به یاد می‌آورم- در این خلاصه شده بود؛ این که هر کسی با فهاد ازدواج کند، برنده‌ی مسابقه است. فطوم آن لحظه به من حسادت می‌کرد، چرا که من یک نامزد زاپاس به جای فهاد برای خودم پیدا کرده بودم. او می‌خواست من با او سر دوست داشتن فهاد رقابت کنم-شاید هم می‌خواست با او در عشق به فهاد شریک شوم- تا این طوری نزاع از پیش مقدر شده‌ی ما ادامه پیدا کند. چیزهایی را به خاطرم می‌آورد تا باعث شود به احساسم نسبت به فهاد استوار باشم. این طوری می‌خواست کاری کند که اشتیاقش نسبت به ازدواج با فهاد همچنان معنادار باشد. در آن زمان، تقلید یک دختر از دختر دیگر تنها راه مبارزه با برتری‌اش بود. فطوم بیشتر از آن که دنبال ازدواج با فهاد باشد، دنبال شکست دادن من بود. آخر من رقیب ازلی‌اش بودم. تنها دوستش. خواهری که مادرش آن را نزاییده بود. برای او هیچ لذتی به پای لذت پیروزی بر من نمی‌رسید.»

«احساس کردم تحقیر شده ام. یک آن به فطوم نگاه کردم. دیدم چشم‌هایم خیس اشک است. من هم همراهش گریه کردم. به خاطر او. برای همدیگر اشک می‌ریختیم. احساس حیرت و شرمساری درون‌مان را پر کرده بود. از دست پلیدی جهان گریه می‌کردیم. جهانی که به وسیله‌ی یک موی آویزان از بینی به ما می‌خندید، نمی‌توانستم بفهمم چطور ممکن است خانم مدیر- همین طور موی آویزان ا ز بینی اش- چیز خنده داری در ناراحتی و درد من، یا درد فطوم یا درد هر دوتایمان پیدا کند، در حالی که ما با کمال حسن نیت اندوه‌مان را با او در میان گذاشته بودیم.»

«هر چیز یا کسی که به خانه‌ی بزرگ مادربزرگ ارتباط نداشت ترس توی وجودم می‌ریخت. خانه‌ی بزرگ مادربزرگ همان جایی بود که از آن آمده بودیم، همان جایی که مرکز هستی بود. تنها مکان واقعی‌ای که همه‌ی حکایت‌ها از دل آن زاده می‌شد و در آستانه‌ی آن به پایان می‌رسید. هرچه بیرون از محدوده‌ی آن اتفاق می‌افتاد چیزی جز خطای دید نبود. دیگران در مقایسه با من کمتر واقعی بودند. انسانیت کمتری داشتند و کمتر از من از وجود برخوردار بودند. برای ما- من و فطوم و فهاد- کاملاً طبیعی بود طوری با دیگران رفتار کنیم انگار وجود خارجی ندارند.»

آیا این بررسی برای شما مفید بود

  • مولف (مولفان)
  • مترجم (مترجمان)
  • رده سنی

    بزرگسال

  • قطع

    رقعی

  • سال چاپ

    1398

  • تعداد صفحه

    320

  • شماره چاپ

    1

  • تعداد جلد

    تک جلدی

  • شابک

    9786003674660

  • کشور

    کویت

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

برای ارسال دیدگاه، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

ثبت پرسش

هنوز پرسشی ثبت نشده است.

برای ارسال پرسش، وارد حساب کاربری خود شوید وارد حساب کاربردی شوید

  • رمانی مناسب برای آشنایی با ادبیات عرب
  • اولین رمان ترجمه شده از بثینه العیسی
  • روایت‌گر مشکلات زنان در جامعه مردسالار