logo
بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه ‌های مختلف رمان «پیرمرد و دریا»
7

بررسی و مقایسه تطبیقی ترجمه ‌های مختلف رمان «پیرمرد و دریا»

رمان «پیرمرد و دریا» یکی از نمادین ترین و شناخته شده ترین آثار ارنست همینگوی می باشد که در سال 1952 منتشر شد. این رمان آخرین اثر ادبی منتشر شده در زمان حیات همینگوی بود و برای نویسنده اش، جایزۀ پولیتزر را در سال 1953 به ارمغان آورد. همچنین، در سال 1954 و در زمان اهدای جایزۀ نوبل ادبیات به همینگوی، از این رمان به عنوان یکی از دلایل دریافت جایزۀ نوبل توسط همینگوی یاد شد. این رمانِ کوتاه، داستانی شعرگونه و نمادین دارد و علارغم زبان و خط داستانی بسیار ساده، مفاهیم و نماد های بسیاری را در دل خود جای داده است.

 

رمان پیرمرد و دریا با ترجمۀ نجف دریابندری (نشر خوارزمی)

نجف دریابندری یکی از بزرگترین مترجمان پیشکسوت ایرانی بود. او از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه می کرد و آثار ادبی بسیاری را به فارسی برگردانده است؛ از جمله رمان های «گور به گور» از ویلیام فاکنر و «وداع با اسلحه» از ارنست همینگوی. عمده شهرت او در ترجمه، سبک خاص او در برگرداندن لحن نویسندگان و معادل سازی های شیرین گویش های مختلف ایرانی است.

https://media.chibekhoonam.net/2024/04/products-Desktop.webp

اولین چاپ ترجمۀ آقای دریابندری از رمان «پیرمرد و دریا» در سال 1363 و توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد و یکبار در سال 1372 مورد تجدید نظر قرار گرفت. نزدیک به نیمی از کتاب به مقدمه ای چند فصلی و بسیار مفصل و خواندنی از سوی مترجم اختصاص داده شده است. در این مقدمه مترجم خوانندگان را با زندگی، شخصیت و آثار ارنست همینگوی، به خصوص رمان پیرمرد و دریا، آشنا می کند. متن خود رمان به خوبی ترجمه شده است و از دقت و روانی بسیار بالایی برخوردار است. انتقال لحن شعرگونه این ترجمه نسبتا خوب صورت گرفت است. در خلال نثر کتاب هیچگونه پانویسی مشاهده نمی شود اما، مترجم در انتهای کتاب توضیحاتی راجع به برخی معادل های فارسی به کار رفته در ترجمه اش ارائه داده است.

 

رمان پیرمرد و دریا با ترجمۀ محمدتقی فرامرزی (نشر نگاه)

محمدتقی فرامرزی یکی از مترجمان باسابقه و خوب ایرانی در زمینه های ادبی و هنری و علمی است. از جمله آثار ترجمه شده توسط او می توان به کتاب های «هنر در گذر زمان» از هلن گاردنر و «شبکه امنیتی» از هانریش بل اشاره کرد.

ترجمۀ آقای فرامرزی از رمان «پیرمرد و دریا» به مراتب جدیدتر بوده و اولین چاپ آن در سال 1385 و توسط انتشارات نگاه منتشر شده است. در این نسخه نیز، مقدمه ای شامل توضیحات کوتاه در مورد زندگی نویسنده و نقدی بسیار مفصل از پیرمرد و دریا وجود دارد که نزدیک به نیمی از کتاب به آن اختصاص داده شده است. ترجمۀ خود متنِ رمان به خوبی صورت گرفته است و از دقت و کیفیت خوبی برخوردار است. مترجم نسبت به ترجمۀ آقای دریابندری اندکی آزادتر ترجمه کرده است و برای برخی اسامی و اصطلاحات، معادل های ساده تری را برگزیده است. انتقال لحن شعرگونه در این ترجمه خوب صورت گرفته است. در خلال متن هیچگونه پانویسی مشاهده نمی شود.

 

رمان پیرمرد و دریا با ترجمۀ نازی عظیما (نشر افق، نشر امیرکبیر)

اولین چاپ ترجمۀ خانم نازی عظیما از رمان «پیرمرد و دریا»، در سال 1388 منتشر شد. این ترجمه نیز از نظر دقت و روان بودن متن از کیفیت بالایی برخوردار است. انتقال درونمایه کتاب به خوبی انجام شده است ولی در قسمت انتقال لحن هنرمندانه و شعرگونه نویسنده، خیلی خوب کار نشده است. در خلال متن تعدادی پانویسی مشاهده می شود که بیشترِ آن ها به ذکر نام های لاتین اسامی خاص متن داستان اختصاص داده شده اند. در ابتدای کتاب، مقدمه ای جذاب و خواندنی توسط مترجم نوشته شده است و در انتهای کتاب نیز، نقدی از لیندا واگنر بر رمان به نام «شعر سانیاگو و مانولین» ترجمه شده است.

 

رمان پیرمرد و دریا با ترجمۀ حمیدرضا رضایی (نشر روزگار)

اولین چاپ ترجمۀ آقای حمیدرضا رضایی از رمان «پیرمرد و دریا» در سال 1394 و توسط انتشارات روزگار منتشر شده است. به طور کلی این ترجمه نیز از کیفیت متوسطی برخوردار است. مترجم در مواقعی به متن اصلی رمان وفادار بوده است اما در مواردی نیز، ترجمه از متن اصلی رمان بسیار فاصله گرفته و جملات غیر روان شده اند. زبان مورد استفاده برای ترجمه بسیار ساده می باشد که علارغم انتقال راحت تر و بهتر درون مایه رمان، لحن و سبک هنری و شعرگونه نویسنده منتقل نشده است. در این ترجمه نیز هیچگونه پانویسی مشاهده نمی شود. در ابتدای کتاب مقدمه ای کوتاه و خواندنی از سوی مترجم برای نویسنده و زندگی اش به چشم می خورد.

 

رمان پیرمرد و دریا با ترجمۀ مهدی افشار (نشر مجید)

ترجمۀ آقای مهدی افشار از رمان «پیرمرد و دریا» تقریبا جدیدترین ترجمۀ معتبر از آن است که تاریخ اولین چاپ آن، به سال 1396 بر می گردد و در انتشارات مجید به چاپ رسیده است. مترجم در این نسخه سبک آزادتری را در ترجمه اتخاذ کرده است و با فاصله گرفتن از متن اصلی رمان، سعی بر انتقال بهتر لحن زیبای نویسنده را داشته است. بسیاری از اصطلاحات و جملات، تغییراتی داشته اند و معادل سازی شده اند. علارغم این تغییرات، ضربه ای به انتقال درون مایه داستان نخورده است و نثر ترجمه، به طور کلی روان است. در این نسخه تعدادی پانویسی برای ذکر نام های لاتین اسامی خاص کتاب و ارائه توضیحات مفیدی برای برخی از عبارات به چشم می خورد. در ابتدای کتاب، مترجم مقدمه ای کوتاه و خواندنی در مورد رمان پیرمرد و دریا نوشته است.

 


 

بخشی از متن شش ترجمۀ مختلف رمان پیرمرد و دریا

ترجمۀ نجف دریابندری:

«اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند پدر و مادر پسر گفتند دیگر محرز و مسلم است که پیرمرد ((سالائو)) است، که بدترین شکل بداقبالی است، و پسر به فرمان آنها با قایق دیگری رفت که همان هفتۀ اول سه ماهی خوب گرفت.»

ترجمۀ محمدتقی فرامرزی:

«اما پس از چهل روز، که هیچ ماهی به تورشان نیفتاد، پدر و مادر پسرک گفتند پیرمرد سالائو است یعنی بخت برگشته ترین آدم روی زمین است، و پسرک به دستور آن ها پیش ماهی گیر دیگری رفت که در نخستین هفته سه ماهی بزرگ گرفته بود.»

ترجمۀ نازی عظیما:

«اما پس از چهل روز ماهی نگرفتن، پدر و مادر پسرک گفته بودند که پیرمرد دیگر قطعا سالائو است که بدترین شکل بدبیاری است و پسرک به دستور آن ها به سراغ قایقی دیگر رفته بود که همان هفته ی اول سه ماهی درشت گرفته بود.»

ترجمۀ حمیدرضا رضایی:

«در چهل روز اول، والدین پسرک (که دم دست او کار می کرد) بهش گفته بودند که این پیرمرد دیگر سالائو شده که همان بخت برگشتگی در بدترین شکل است. پسرک نیز به امر آنها پی قایقی دیگر رفته بود صیادی که همان هفتۀ اول سه تا ماهی درست و حسابی به تورشان خورد.»

ترجمۀ مهدی افشار:

«اما بعد از چهل روز بی آن که ماهی یی صید شود، پدر و مادر پسر به او گفته بودند آن پیرمرد قطعا ((روزی بریده)) است که بدترین شکل بدبیاری است و پسر به دستور پدر و مادرش به قایق دیگری رفته بود که در همان هفتۀ نخست سه ماهی بزرگ گرفته بودند.»

2 دیدگاه
  • نازی عظیما پاسخ دهيد 21 / 09 / 1402

    با سلام. البته می دانم که برایتان مهم نیست واقعیت چیست مخصوصا وقتی پای تصحیح اشتباهمان در کار باشد. اما برای اطلاعتان می گویم که اولین ترجمه پیرمرد و دریا برمی گردد به سال ١٣۵۵ توسط من نازی عظیما در انتشارات امیرکبیر. ٩ ماه بعد به دلیل نایاب شدن کتاب چاپ دوم زده شد که در آن زبان محاوره ای و شکسته را به دلایلی که جای ذ کرش اینجا نیست به زبان سالم محاوره ای تغییر دادم. پس نوشته تان را تصحیح کنید و از این پس هم سعی کنید در دادن اطلاعات به خواننده دست کم اندکی تحقیق کنید. این سرسری گرفتن را رها کنید. اختلاس و فساد فقط در زمینه مالی نیست. دامنه اش به این گونه نوشته های شبه فرهنگی هم می رسد. وقتی به شعور خواننده احترام نگذاریم. وقتی معرفی کتاب را به جای نقد جا بیندازیم و وقتی توی نوشته هامان آب ببندیم. برای اطلاع بیشتر تان بگویم که افق وقتی می خواست بهترین ترجمه موجود را از میان همه آن ترجمه ها که در بالا ذکر شده انتخاب کند به سراغ ترجمه من آمد. به رغم شهرت و اقتدار آقای دریابندری. سوال دیگری هم دارم. آیا نویسنده این متن اصل کتاب را خوانده که بفهمد ظرایف شعرگونه کتاب کجا ها بوده؟. و بالاخره آیا معلوم است چرا در ترجمه آقای دریابندری ماهیگیر کوبایی با لهجه بوشهری صحبت می کند؟ اگر نویسنده متن اصلی کتاب را خوانده باشد یا اصلا انگلیسی بداند در می یابد که خود همینگوی برای ماهیگیران از زبان شکسته یا لهجه محلی استفاده نکرده. و به عمد. می دانید چرا؟ چون می خواسته دا ستان حالت جهانی داشته باشد. یعنی به مکان خاصی متعلق نباشد. همان طور که زمان داستان هم معلوم نیست. نه محدودیت زمانی دارد و نه مکانی. تعلق به هیچ زمان و مکانی ندارد. که برای نشان دادن آن از عنصر زبان هم به خوبی بهره گرفته. . بعد مترجم بزرگ ما آن را بوشهری می کند. یعنی کلا می زند زیر کار و نیت اصلی همینگوی در این کتاب. اما نتیجه اخلاقی برای من این که: از این پس نمی توانم به نوشته های این سایت اعتماد کنم.

    • جواد در پاسخ به نازی عظیما پاسخ دهيد 26 / 09 / 1402

      سلام خانم عظیما. بنده به عنوان بینندۀ این مقاله و نظر تند شما باید عرض کنم که نظر شما بیش از هرچیزی غرض ورزی است به یک مترجم پیشکسوت دیگر که به دلیل یک انتخاب سلیقه در سبک ترجمه اش انقدر مورد حمله شما قرار گرفته است. (اگرچه که موافقین و مخالفین انتخاب لهجه و گویش های محلی در ترجمه های ایشان زیاده و در این مقاله هم اشاره نشده که این کار درست یا غلط بوده است). از طرفی، ترجمه شما در نشر امیرکبیر خیلی وفته موجود و نیست و اطلاعات احتمالا از مشخصات ترجمه نشر افق ذکر شده که این اشتباه نباید انقدر موجب خشم شما شه به نظر بنده. در نهایت نیز، باید بگم خوبه که در این مقاله که مشخصا حدودی به کمیت و کیفیت ترجمه ها پرداخت شده و هیچ جا اسم کلمه نقد دیده نمیشه، از ترجمه شما اتفاقا بد گفته نشده و صرفا گفته شده انتقال لحن «خیلی خوب کار نشده». اگر بد گفته بودند از ترجمه بدون نقص و شخص نقد پذیر شما چه مصیبتی می شد:) لحن همینگوی تو این کتاب فقط به دلیل لحن و لهجه و گویش نیست که لطافت داره و تنه به تنه شاعرانگی میزنه، بلکه ایجاز جملات انگلیسی و انتخاب واژگان و جملاتش و … اقتضا میکنه تا متن اندکی کمتر از حالت عادی لطافت داشته باشه و ترجمه کمتر خشک و مکانیکی باشه. شاید ترجمه های دیگری بوده اند که اندکی این مورد رو بهتر رعایت کرده اند.