مرگ کسب و کار من است، داستان زندگی یکی از افسران نازی به نام رودولف لانگ است. اما رودولف لانگ در واقع کسی نیست جز رودولف فرانتس هوس. فرانتس هوس یکی از جنایتکاران جنگ جهانی دوم و همچنین فرمانده اردوگاه آشویتس بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم، فرانتس هوس، پس از مدتی زندگی پنهانی دستگیر شد و در لهستان محاکمه شد. او زمانی که در انتظار اعدام بود، خاطرات خودش را از سال های نوجوانی تا وقتی که به خدمت نازی ها درآمد، نوشت. روبر مرل هم بر اساس همین خاطرات و در هم آمیختن واقعیت و خیال، کتاب «مرگ کسب و کار من است» را نوشت. این کتاب از دوره کودکی او آغاز میشود. رودولف لانگ یک کودک معمولی است که هنوز راه زیادی را باید طی کند تا به جنایت کاری که جان میلیون ها نفر را خواهد گرفت، تبدیل بشود.
این کتاب تکان دهنده، شرحی ست از اردوگاه آشویتس و آنچه در آن گذشت. شرحی از اینکه چطور شر در جان آدم ها رخنه میکند و راه نفوذ انسانیت را بر وجود میبندد. «احمد شاملو» این کتاب را به خوبی و زیبایی هر چه تمام به فارسی ترجمه کرده و علاوه بر آن، مقدمه درخشانی هم برای آن نوشته است. این کتاب در نشر نگاه به چاپ رسیده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
«دادستان فریاد زد: شما سه میلیون و نیم انسان را کشته اید! من اجازه صحبت گرفتم و گفتم: معذرت میخواهم، دو میلیون و نیم نفر بیشتر نبوده. سر و صداهایی از همه جای تالار بلند شد و دادستان فریاد کشید که من باید از اینهمه وقاحت خجالت بکشم. در حالیکه من جز تصحیح یک رقم نادرست کاری نکرده بودم.»
«یک گناه، یک معصیت بیشتر وجود ندارد رودولف. خوب گوش هایت را وا کن ببین چه میگویم. و آن گناه، آن معصیت این است که آدم، آلمانی خوبی نباشد. اگر معصیتی وجود داشته باشد همین است و والسلام!»
«”نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد!” این جمله در کتاب مقدس آمده است، از زبان مسیح. اما در کتاب سیاست مسیحایی نیست. اینجا همه حکایت از یهوداهاست و آن که نخستین سنگ محکومیت را بر سر اعوان و انصار سرجوخه اتریشی میشکند خود بار جنایتی از خون صدها هزار زن و کودک بیگناه ژاپنی بر گرده دارد اما فکرش را هم نکنید آقایان! که دیده است کسی از پیروزمندان حساب بکشد؟»
انتشارات نگاه
