اتابک فتح الله زاده از نویسندگانی ست که در حوزهی تاریخ معاصر فعالیت میکند. او تجربهی زنگی در شوروی را داشته و با افراد بسیاری که در اردوگاههای استالینی اسیر بودهاند هم صحبت شده است. پس از فروپاشی جمهوری شوروی که کمی اوضاع آرامتر و سخت گیریها کمتر شد، اتابک فتح الله زاده تصمیم به نوشتن این تجربیات گرفت. او قصد داشته در کتابهایش چهره حقیقی شوروی را نمایان کند و از آن چه که به خودش و دیگر افرادی که تجربه مشابه داشتهاند گذشته، تاریخی مکتوب به جا بگذارد. چرا که بسیاری از کسانی که در آن دوران زیستهاند اکنون در قید حیات نیستند و با رفتن هر یک از آنان از این دنیا، گویی کتابی تاریخی از بین میرود. پس اتابک فتح الله زاده به نوشتن برخاست تا کتابهایی هم چون در ماگادان کسی پیر نمیشود، خانه دایی یوسف و اجاق سرد همسایه را بنویسد.
بخشی از کتاب خانه دایی یوسف:
«کتابهایی که در خانه من بود با گزارش نمیخواند من خود را طرفدار اکثریت معرفی کردم ولی آنها فکر کردند که من کلک میزنم. از بچههای سازمان هم کسی را نمیخواستم معرفی کنم. آنها با کتک مرا روانه سلول کردند. حساب و کتابی در کار نبود. در ساعت دوازده شب به سراغم آمدند. هر دفعه میگفتند وصیت نامه خود را بنویس که من قبول نمیکردم و به کارشان اعتراض داشتم. آخرین بار ساعت سه نیمه شب مرا با چشمان بسته سوار ماشین کردند و روانه رودخانه ارس شدند. در جایی ماشین را نگه داشتند و مرا پیاده کردند و با چشمان بسته به حال ایستاده چنان که میخواهند تیرباران کنند نگه داشتند.»